ابزار رایگان وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


میرزا بنویسان

 

بشر امروزه در دهه های اخیر، شاهد افشاگری ها و رسواسازی های زیادی (خواه با مقاصد سیاسی یا اقتصادی و ...) بوده است!

ظهور این پدیده ی شوم که دست های پشت پرده گرداننده ی اصلی آن بودند و مصادره ی افکار عمومی به نفع خود، تنها مقصد آنان بود، با روی کار آمدن ویکی لیکس به حد اعلای خود رسید.

اما امروز نیز وبلاگ – بچه مرشد- دست به اقدامی عجیب خواهد زد، و  تمامی ناگفته های حضور چند ساله اش را در پارسی بلاگ با هدف تنویر افکار عمومی جهانی عرضه می کند!

 

 

1-آیا میدانید: روزانه در حدود 15000 پست توسط دبیران پارسی نامه بررسی می شود؟

2-آیا میدانید: بیشترین نوشته های منتخب مجله سروده هایی در وصف لوازم خانگی منزل هستند؟

3-آیا میدانید: رییس جمهور افغانستان هم عضو افتخاری دبیران پارسی نامه است؟

4-آیا میدانید: وبلاگ وزیر انرژی تاجیکستان توسط مدیر پارسی بلاگ فیلتر شد؟

5-آیا میدانید:بیشترین آمار بازدید مربوط به وبلاگ بچه مرشد است؟

6-آیا میدانید: ثبت هر وبلاگ در پارسی بلاگ10000ریال برای مدیر سایت ارز آوری دارد؟

6-آیا میدانید: نتیجه ی فینال جام جهانی 2006 آلمان توسط کاربران پارسی بلاگ رقم خورد؟

7-آیا میدانید: واژه ی – یوشنکو- در پارسی بلاگ قابل ویرایش نمی باشد؟

9-آیا میدانید: حقوق دبیران پارسی بلاگ ماهیانه پرداخت می گردد؟

10-آیا میدانید: تمامی نوشته های سادات به احترام سیادتشان، منتخب می گردد؟

11-آیا میدانید: دکتر احمدی نژاد، از مخاطبان وبلاگ بچه مرشد است؟

12-آیا میدانید: کاربران پیامرسان بیشتر از قشر کشاورز هستند؟

13-آیا میدانید: زمین دفتر لندن پارسی بلاگ غصبی است؟

14-آیا میدانید: کارمندان اداره پست استان هرمزگان جزو سهامداران پارسی بلاگ هستند؟

15-آیا میدانید: شماره ی 6 دوباره تکرار شد؟

16-آیا میدانید: شماره ی 8 وجود نداشت؟

17-آیا میدانید: شما از ابتدای نوشته سرِکار بودید؟

18-آیا میدانید: با وقتی که شما برای مطالعه ی این نوشته ی بی ارزش صرف کردید،می توان جان چند نفر را از مرگ نجات داد؟

19-آیا میدانید: نظر شما درباره ی این نوشته برای بچه مرشد خیلی مهم است؟

20-آیا میدانید؟؟؟نه!!!پس شما چه میدانید؟؟؟هان!!!!

 


[ چهارشنبه 91/1/30 ] [ 9:14 صبح ] [ راشد خدایی ] [ پامنبری ها () ]

 

شکر و سپاس بی قیاس معبودی را جلّت قُدرتُه که آفریننده ی مخلوقات است و روزی دهنده ی بنین و بنات آدم

همو که روزی داد بنده ی عاصی را دفتری مجازی و در قول صاحبدلان گستره ای ز پوچی که نهایه الامر هم نسبش به هیچ مولودی منتصب نشد!

ندانم این چه سرّیست که نویسندگان خود را طُفیل خوانندگان می سازند، با آنکه خوانندگان بدان نویسندگان می بالند و گاه می نالند!؟

عجب حالتی است که اسرار دنیای مجازی رقم زده است! فرومایگان، خمره ی جهالتشان را بر زمین عموم با سنگ بی عاری می شکنند و شیره ی خشک مغزشان را نثار فرهنگ می کنند!

اما مصیبت زمانی به غایت میرسد که لئیمان اصرار بر هرزگی دارند و ابرام بر ایجاد وب!بی اطلاع از اینکه هر که بنیان بد می نهد لاجرم بنیان خود میکند!

لکن شحنه گان حقیقی تنها مسدودشان می کنند ...

گروهی دگر،قلمی های دیگران را می دزدند و به نام منحوس خود رقم می زنند! کلامی نیست، زیرا دزدی به گردنه بندان و تیر و کمان کشان محدود نباشد!

و اما بعد، درود بر آنان که بحار علومند و منشور فنون

براستی که آنان به دفینه های معرفت مانند و سفینه های کمال! وجودشان مایه ی مباهات جمیع ساکنان عالم مجازی است و فضای سایبری. بارالها بر تعدادشان بیفزای که شبیخون خبیثان، خواب راحت را سالهاست که از چشمانمان ربوده است...

جوانمردا، تو شبانه روز در حالی و من در قال! پس چه گویمت که همانا گفتارم به سوراخ گور درآید و گریبانم بگیرد! زیرا هر حیاتی را مماتی در پیش است و کل شی هالک الا وجهه.

 

 

 پس بدان که چون چگر سوختگان آتش محبت و متحملان بار امانت، اشتیاق آراء و نظرت را به جان می کشم.امید که خطی بنگاری و مرحمی شوی بر دل ریش این بچه مرشدِ درویش!

والله اعلم بالصواب و الیه مرجع المآب

امضا:بچه مرشد

[ یکشنبه 91/1/27 ] [ 12:2 صبح ] [ راشد خدایی ] [ پامنبری ها () ]

 

چند روزی بود که آمار بازدید وبلاگ بچه مرشد اومده پایین!

راهی نداشتیم جز اینکه پستی جدید بزنیم! با خودم گفتم، حالا چی بنویسم که مشتری داشته باشه؟ نقد جدایی نادر از سیمین که قدیمی شده! یکی از اونور اشاره کرد که درباره ی بازی پرسپولیس بنویس! گفتم موضوع جدیدی نیست! اون یکی که سلام هم میرسونه،فرمود: بنویس( سین مثل سریال؛ نون مثل ندیده!) گفتم برای چی؟ گفت: بخاطر مجری های ندیده اش! گفتم مگه موردی دارن؟ بگو گزارش بدیم به بچه های بالا، کله شون کنن! گفت: نه! فقط فکر میکنن اگه یه شب لباس جدید نپوشن، من با کفش میخوابم! گفتم:عجب!

از این حرفها گذشته، رشته ی کلام اومد توی دستم! فقط خدا کنه، مثل همیشه عینهو (کشِ شلوار) در نره!

امروز صبح رفته بودیم سرِ یک برنامه زنده؛ مطابق همیشه با حراست به مشکل برخوردیم!

آقای حراست فرمود: اسمتون!

 گفتم: آل پاچینو!

دوباره فرمود: آقای همراه کی باشن؟

گفتم:آنتونی کوئین مرحوم!

گفت:شوخی بسه!اسمتو بگو ببینم توی آفیش هست یا نه؟!

طبق معمول اسم ما توی آفیش نبود و از قضا شروع کردیم به شوخی و مسخره بازی با آقای حراست مدظله العالی!

سرتون را درد نیارم،یه ده دقیقه ای معطل شدیم و اخم و تَخم آقای حراست را تماشا کردیم!خوان اول را رد کردیم و منتظر مسئول هماهنگی شدیم تا یه کم باهاش دعوا کنیم با این مضمون و محتوا(آخه مشتی! این بود رسمش! مهمون دعوت کردی اونوقت اسمشو ندادی نگهبانی! قربون اون سیبیلت، با ما هم بله؟ )

اما چون برنامه رفت روی آنتن وقت نشد! ما هم بعد یه احوال پرسی ساده و خُش و بِش رفتیم مثل بچه ی آدم یه گوشه ای نشستیم و مشغول چایی خوردن شدیم!

 

 

علم امروز به این نتیجه رسیده که آدمیزاد نباید کله ی صبحی ورزش کنه. می فرمایید چرا؟ بی زحمت یه روز زمستونی تشریف ببرید توی کوچه ببینید اسمال آقا، همسایه ی دوتا خونه اونطرفتر چجوری پیکان جوانانش را روشن می کنه! یه تک استارت! وقتی هم که سالار روشن شد بیست دقیقه میذاره تا گرم بشه!

حالا شما فرض بفرمایید که اگه آدمیزاد صبح علی الطلوع مثل آقا مصیب، از خواب بلند بشه و ورزش کنه، سگ دست و رینگ و پیستون خرد نمیکنه!؟

خب کجا بودیم؟آهان میگفتم: چون باید برنامه ی زنده آنتش یه جوری پر بشه، سه تا بچه اومده بودند که نرمش صبحگاهی انجام بدن! میون پرانتز بگم که: اخلاق نیک با ایروبیک!!!

القصه، برادری که شما باشی حدود یه ربع اینا بالا و پایین پریدند و ما هم خنده! حالا یه نکته ی کنکوری هم براتون اضافه کنم. پژوهش های صده ی اخیر نشان می دهد که هنگام انجام ایروبیک باید بند شلوار به غایت سفت باشد! خصوصا در هنگام اجرای زنده وفرستنده ی میکروفن به کمر!

شوربختانه بر اثر اهمال کاری مسئول تدارکات سایز شلوار ایروبیک کاران جوان بزرگتر از آنچه بودند در نظر گرفته شده بود( شاید هم به دلیل آینده نگری مسئولین و اینکه بچه ها روزی بزرگ خواهند شد!الله اعلم ) کم کم نرمش در حال تمام شدن بود که  کارگردان از بیسیم دستور فرمودند که ایروبیک کاران شلوار خود را بالا بکشند! حالا خودتان تصور کنید یک برنامه ی زنده! سه ایروبیک کار جوان و ناوارد به فن حرکات زیر پوستی و یک مسئول صحنه که با پانتومیم به آنها دستور بالا کشیدن شلوار را میدهد!

حالا دیگر اجرا  به اواسط خود رسیده است! در روایات شیعیان وارد شده است که (لقمه الصباح؛ مسمار البدن) پس عوامل صحنه آماده صبحانه خوردن میشوند! در کمال بهت و حیرت می بینی که فیلمبردارها پایه های دوربین را با توکل بر خداوند متعال فیکس میکنند و به همراه مسئول نور و صدا مشغول پوست کردن خیار سبز صبحانه می شوند! تهیه کننده  به سختی لقمه ی بزرگتر از دهان خود را فرو می برد و تعارفی هم به من می زند! کوتاه و پر مغر که: بفرما!! عرض کردیم: ممنون! از شما به ما رسیده! کمی آنطرفتر در جبهه مجری نوشته: هی! منم صبحونه نخوردم! قربون دستتون یه خیار هم برای من پوست بگیرید!

صدای بیسیم تهیه کننده و شروع شمارش 20 تا 5 آقای کارگردان، کاسه کوزه ی صبحانه خوری را  بر هم میزند! مجری دیگری بسرعت خودش را یه لپ تاب خاموش پشت تریبون شیشه ای می رساند و برگه ی نوشته هاش را روی صفحه کلید جای می دهد! شاید لپ تاپ عقده ی بشر امروزی بشمار آید،چرا که اگر در یک برنامه ی زنده حضور نداشته باشد، اعتبار علمی آن برنامه زیر سوال می رود! مجری با حرکات تصنعی ادای اتصال به شبکه جهانی یا همان اینترنت خودمان را در میاورد من توی دلم فریاد میزنم: آره عمویی! ما باور کردیم! بِـ پا جیز نشه لپ تاپتون!

افاضات مجری تمام و با اشاره ی کارگردان وله شروع می شود! در همین هاگیر واگیر است که کامیون آبیاری فضای سبز با سرعت به سمت لوکیشن حمله ور می شود! حقیر تا سیاهی کامیون که اسطقس دار هم بنظر می رسد را رصد کردم، با گریه استرجاع را بر زبان جاری ساخته و گارد چمباتمه می گیرم!

از قضا با دقت و سرعت عمل مسئولین صحنه کامیون سرکش رام می شود! منتها با فریاد و ناله ی لنت های کهنه ی کامیون بنز تک!

به استحضار میرسانم چون دوباره تداعی خاطرات شد، از ادامه داستان معذور و نگرانی حمله قلبیِ قبلی را دارم! تنها چون آدم اخلاق گرایی هستم نتایج اخلاقی این پست را به پیوست تقدیم می نمایم!

1- هرگز برنامه ی صبحگاهی را تماشا نفرمایید! چرا که قسمت ایروبیک آن قدری بدآموزی دارد!

2- هنگام اجرای برنامه ی زنده، آمادگی همه چیز را داشته باشید!حتی برخورد با کامیون تک!

3- نوشته های وبلاگ خود را در بازه ی زمانی کم بروز کنید،چرا که تاثیر مستقیم دربازدید شما دارد!

4- زین پس بجای ضرب المثل با توکل زانوی اشتر ببند؛ بفرمایید: با توکل پایه ی دوربین ببند!

و اما شما خوانندگان ارجمند!

برای ما در قسمت نظرات قید بفرمایید که از این داستان واقعی چه نتیجه ای گرفتید؟! به 10 نفر از شرکت کنندگان در نظر سنجی؛ سفر به دور دنیا در یک ثانیه اهدا خواهد شد!

 

 

 


[ چهارشنبه 91/1/23 ] [ 11:57 صبح ] [ راشد خدایی ] [ پامنبری ها () ]
.: Weblog Themes By rashedkhodaei :.

درباره بچه مرشد اعلی الله مقامه الشریف

زمین را ز آسمان نثار است و آسمان را از زمین غبار... کل اناء یتشرح بما فیه

پیچک