سلام بر راشد عزيز
ما از خير جايزتان گذشتيم
ولي نوشتتان زيبا بود و تو گويي که در دل اين ماجرايي و اتفاقات عينا براي خودت رخ نموده است :)
حال کردي از اين کامنت ادبي کجايي اخوي ما يه دوست يزدي داشيم هرچه کرديم برامون با لهجه يزدي صحبت نکرد تا اينکه يه بار مچش رو گرفتم تلفن زنگ خورد با لهجه يزدي گفت آقاي ... تشريف دارن
ما وايساديم گوش و هادي اي يدي گفت اي يزدي گفت و ما هم کيف کرديم خيلي خوشم اومد
سلام. بالاخره با اندک! تاخير، دفتر خاطراتمون به روز شد..
کليک رنجه بفرماييد!
اينكه بيشتر به شما سر بزنيم تا آمار وبلاگتون نياد پايين تا شما به زحمت نيفتين!!!
جالب بود.....!