راشد همدان تشريف بيار تا ادرس دادن بهت نشون بدند.

تابستون پارسال ا زاتوبوس شهرستان پياده شدم يه خانمي با 206 ازم ادرسي خواست بنده هم خسته

ديدم آدرسي که ميخوان دقيقا منطل بنده هست خنديدم گفتم از اينجا راحت نميتونيدبريد براي اينکه راحتر باشيد بنده سوار ماشين شما ميشم با هم بريم خلاصه اينکه تا دم خونه رفتيم بعدش گفتم برگرديد از ته خيابان دست چپ بريد همون خيابون خيابون مرد نظر شماست

سلام دوست عزيز!

غم نديدن تو شعر تازه ساخت ...

خوشحال مي شم بهم سر بزني

منتظر نظرت هستم ...

ممنون

سلام..کاش سرشونو برده بوديد تو کيک..

سلام..همونجور که قول داده بودم،خاطرات کربلامو نوشتم..3تا پستش نوشته شده..خوشحال ميشم سر بزنيد و نظر بديد..

سلام
نخيرم
اصلنم تهرانيا اينطور نيست که هي بگن مستقيم برو :))
جالب بود سفرنامتون
موفق باشين

سلام جالب بود... آدم خوبي هستين ولي خب يه کم...:) در کل موفق باشيد.

سلام
خوبه قسمت اخرش مثل فيلم هاي ايراني تموم نشد !!
در کل جالب بود ... موفق باشيد
فقط يک چيزي شما که مي دونيد آدم خوبي نيستيد سعي کنيد اصلاح کنيد خودتون رو :))
يا حق

نويسنده خوش طبعي هست و در تمامي نوشته هايت ... شکم حرف اول را مي زند :)
تصوير سازي خوبي داري ...
موفق باشي

سلام

قلم طنز خوبي داريد

جالب بود

البته از همراه شدن با جريانات بي ريشه اي مثل ترول که يهو مثل بته سبز ميشن و همه رو باخودشون همراه ميکنن شديدا منزجرم .

اما متن و خاطره گويي جالب بود.موفق باشيد