پيام
لااله الا الله
91/2/14
.:راشد خدايي:.
خسرو خان که از ابتداي واقعه مثل کنه ي دندان تيز بورکينافاسويي به من مَچ شده بود، دماغشو يه وري (فرض کنيد همانند دري که هميشه روي يک پاشنه ميگرده) بالا کشيد و گفت: دِ لامصب، بازش کن که مُردم از فوضولي!!!
.:راشد خدايي:.
گفتم: خفه شو حواسم پرت ميشه! اگه عجله کنم شايد شياطينش بپَره!!!با ظرافت خاصي لاي دعا رو باز کردم و اين جمله را ديدم!
.:راشد خدايي:.
ادامه در وبلاگ بچه مرشد!نظر فراموش نشود
.:راشد خدايي:.
بريد ديگه!!!من رفتم لالا:(
.:راشد خدايي:.
.