شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ جواني با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بين شما کسي هست که مسلمان باشد ؟همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ،بالاخره پيرمردي با ريش سفيد از جا برخواست و گفت : آري من مسلمانم. جوان به پيرمرد نگاهي کرد و گفت با من بيا پيرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمي از مسجد دور شدند جوان با اشاره به گله گوسفندان به پيرمرد گفت که ميخواهد تمام آنها را قرباني کند و بين فقرا پخش کند
پس از مدتي پيرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص ديگري را براي کمک با خود بياورد. جوان با چاقوي خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسيد : آيا مسلمان ديگري در بين شما هست ؟ افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پيرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پيش نماز مسجد دوختند، پيش نماز رو به جمعيت کرد و گفت:چرا نگاه ميکنيد،*به عيسي مسيح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسي مسلمان نميشود*
تقيه بوده...کسي فکر بد نکنه!
DARYAEI
خيلي قشنگ بود....
* هاتف *
يک سوال فني؟جناب خدائي خودتون بوديد باهاش ميرفتين!!!؟
من؟! مگه ديوونه ام که باهاش برم؟عجب:)
عجب!
ع ج ب !
از محبت خارها گل ميشود
از محبت سرکه ها مل ميشود...
طنز بود؟
داروگ..
بسيار عالي بود...
پيرمرد بايد ميومد و با چاقوي جوون جمعيتو حلال ميکرد و بين سگهاي فقرا تقسيم ميکرد
*مهاجر*
ســــلام..اخوي عزيز ...كلي گشتم فيدت رو پيدا كردم..كمياب شديد.......البته با اين تصوير و چاقو دلم هري ريخت...:)....طاعات قبول ...التماس دعا...
سلام عليکم و رحمت الله...کمياب شدن ما کجا و ناياب شدن حضرتعالي کجا....فيدهاي ما سريع به پايين منتقل ميشه و فيد هاي حضرتعالي مانايي فروان دارد...التماس دعا:)
ههههه:)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top