شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ *اين ملي گرايي اساس بدبختي مسلمين است.* امام خميني(ره)
شبر
91/6/17
چندي است که بحث بر سر افتخارات و فتوحات ايران باستان داغ است. کسي منکر تاريخ درخشان ايران در تمام تاريخ نيست؛ اما هدف استکبار تقابل آن با اسلام است!!! دقت کنيم
http://iranart2005.blogfa.com/post-33.aspx اين هم محض اندکي شرمساري خودم
روز خوش التماس دعا
راشد جان ..عزيز دل .. فرموده امام يک بحث کلي بود در مورد ملي گرايي همگاني کشورهاي مسلمان .. همان بحث عرب و عجم که اگر اين ها نبود اکنون يک ابرقدرت واحد وجود داشت با پتانسيل يک ميليارد و اندي جمعيت. و در مورد افرادي که در گذشته زندگي ميکنند متاسفانه اين نه ملي گرايي است نه حفظ تاريخ بلکه با تعصبات بيش از اندازه حتي باعث تحريف تاريخ ميشوند
و البته ايرانيان مسلمان هم کم فتوحات نداشته اند .. نادر افشار مرزهاي ايران را تقريبابه ايران باستان نزديک کرد و در برخي جاها پيشرفت هم نمود .. مگر نادر چند صد سال پيش ميزيسته است؟ اين پادشاهان بعد از او خصوصا سلسله قاجار بوده اند که به تاراج گذاشتند اين مملکت را. دوره پيشرفت غرب دقيقا همان سالهايي است که مظفرالدين شاه وقتي شبهاي پاريس را مي بيند که غرق در روشنايي لامپ هاي گازي و نور است بخيال
خود فکر ميکند اين روشنايي به ميمنت حضور ايشان در بلاد فرنگ است و حتي به اين موضوع در سفرنامه خود اشاره ميکند و احتمالا مدهوش از اين موضوع شده و کلي قرار دادهاي جورواجور استثماري به فرنگي ها اعطا! ميکند
آنان که ايران ملي را در مقابل ايران اسلامي قرار ميدهند چرا از کنار افسانه اسکندر توجه نمي کنند و از کنارش ميگذرند؟ و در حاليکه بيشترين تعدي چه در دوران باستان چه اکنون هميشه از سوي غرب به ايران و ايراني روا شده اما اين موضوع به فراموشي سپرده ميشود؟ فراموش نکنيم صهيونيست ها از گذشته هاي دور درافسانه هايشان از حضور منجي خويش با نام مايکل نام ميبرند که روزي ظهور خواهد يافت وبر پسران تاريکي چيره خواهد
شد. بنظرم ملي گرايي زماني ارزشمند و حائز اهميت است که اسلامگرايي را جزوي از خود قلمداد کند و به ايران اسلامي اعتقاد داشته باشد. چرا که ايجاد اسراييل براي تقابل با تمامي مسلمانان است و از هزار سال قبل با افسانه هايشان مقدمات ايجاد رژيم اشغالگر قدس را ايجاد نموده اند و اکنون نيزبا استفاده از سيستم تبليغاتي عظيم خود از قبيل هاليوود و بنگاههاي خبر پراکني بزرگ سعي دارند بين ايراني بودن و مسلمان بودن
تفرقه ايجاد کنند .. بطور مثال فيلمي ساخته ميشود در مورد يک دختر آواره ايراني در بلاد فرنگ. اين فيلم در بطن خود به موضوعاتي از قبل از انقلاب تا جنگ تحميلي و ... مي پردازد و نهايتا شرايطي که باعث ميشود يک ايراني! ننگ آوارگي در غربت را قبول کند و متاسفانه نام اين فيلم انيميشن هم *پرسپوليس* گذاشته ميشود و عجيب تر اينکه کارگردان اين اثر هم يک ايراني! است.
من کاملا مخالفم.ملي گرايي ضربه اي به اسلام نمي زند.بعد خواهشا براي حرفاتون منبع بياريد.کجا جوانان ما الان با خواندن تاريخ ضد دين شدند.هنوز که هنوزه عربا به دوران جاهليت خودشون مي بالند.پس ما چي که تاريخمان سراسر يکتا پرستي بوده و مجوسيت همراه و يهوديت و مسيحيت دين الهي آمده است (حج، آيه 17)و ما آن را اشتباها با آتش پرستي و خورشيد پرستي اشتباه گرفتيم.
همين کوروش کبير است که ذوالقرنين ناميده شده است.لابد مي خواهيد بگوييد که اسکندر مقدوني است.نه يکم خودمون باور کنيم حله.مي ترسيد جووناي ما ضد دين شن.اينقدر خودمون کم ظرفيت مي دونيم.انقد خودمون در مورد تاريخمون هيچي نگفتيم که حالا غربيا دهان باز کردن الان شما مي گيد توطئه ي غربه.
ما که ادعا داريم اقليت هاي مذهبي مجترما پس دين اونا هم جزيي از اين تاريخه.نبايد بدونيم.نبايد بدونيم که دينمون چه دينيه؟ازچي مي ترسيم.از اينکه من که الان 16 سالمه و امثال من با اين که ميدونيم کشورمون چه جوري گرفتند و با زنان ما چگونه رفتار کردن اما هنوز هم جانمو براي مهدي ميدم.براي حسين ميدم.به جاي اين که مانند سلحشور ها و مير باقري ها تاريخو تحريف کنيم تاريخ همونطور که هست بخونيد.
امين جان شما هم حرف اونها رو ميزني داداش .. ولي از منظر ديگه .. مسلمانها بيش از يک ميليارد هستند که با همين تعصب هاي قومي و نژادي تا کنون نتوانسته اند يک امت واحد باشند و اين همان چيزي است که در برخورد تمدن ها نظر غرب را تامين ميکند.
بهترين ها عربا ما رو تحقير نکنن ما باشون متحد مي شيم.
لينک را کسي مطالعه کرد؟
حوصله دارياااا . دي
اي بابا همه ي شيريني مطلب به لينکش بوده:)
معتاد جماعت انگشتش بالا نمياد که بخواد کليک کنه دادا .. دي
مشکل سني و شيعه به ملي گرايي چه ربطي داره؟
نويسنده فيد جواب بده ديگه .. دهععع
سباطيون
رفته گل بچينه
عجب!:)
به ملتي که ز تاريخ خويش بي خبر است بي جز حکايت محو و زوال نتوان گفت
احسنت
البته درباره ي اين موضوع (ازدواج با محارم) روايت هاي ديگر هم است.البته ديگر روايتي است که نقل شده مردي در حضور جعفر صادق از شخص ديگري پرسيد که با آن مردي که از او طلبکار بودي چه کردي؟
آن مرد گفت او يک ولد الزنائي است. صادق سخت بر آشفت که اين چه سخني بود. آن مرد گفت قربانت گردم او مجوسي است و مادرش دختر پدرش است، لذا هم مادر و هم خواهرش مي‌باشد پس قطعاً ولد الزنا است. صادق گفت مگر نه اين که در دين آنها اين عمل جايز مي‌باشد و او به دين خود عمل کرده‌است و تو حق نداري او را ولد الزنا بخواني.(طوسي، تهذيب، 9/365)
شما را دعوت به بلاگم ميکنم تا از مطلب مروري بر دين قبل از اسلام بخوانيد
چشم...ان شاالله در اولين فرصت خدمت ميرسيم
به نظر من تند رفتيد کمي تحقيق مي کرديد مي توانستيد اين مطلبو درک کنيد؟
خير...من هنوز هم روي حرفم هستم! هيچ وقت منکر افتخارات ايران باستان نبودم؛ اما هيچگاه هم آن دوران را تاييد نميکنم...
راشد جان شما تاريخ را که بخوني ميبيني که اون موقع که ....ايرانيا يکتا پرست بودن/پس به جاي تکذيب تاريخ رو هوا يکم در موردش بخون ...اي بابا من چرا وارد بحث ميشم...والااااااااا
علي يزداني تاحالا ديدي که من روي هوا حرف بزنم؟ اينايي که گفتي چه ربطي بهم داشت؟! مگه من گفتم يکتا پرست نبودن؟!
polly
لايك بسيااااااااار....
خواهش ميکنم
خواستم در ادامه يه چيزاي ديگه بگم که روشن بشي ولي بيخيال شدم..گفتم که بدوني بيشتر دوهزار سال قبل اسلام يعني به عبارتي دو برابر سن الان اسلام از ابتدا ايراني ها يکتا پرست بودن!و به نظرم نمياد که دين اسلام هم در اخرش چيزي به غير پرستش خدا گفته باشه/پس به عنوان يه ايراني زشته به اين راحتي رد کني ..شايدم من مشکل دارم با نگاه هاي ديني شما ولي تاريخ ما افتخار اميزه و هيچ دليلي برا از ياد بردنش نداريم
ببينم بنظر تو فتوحات ايران چگونه انجام گرفت؟ مثلا هند چطوري فتح شد؟ چرا خسرو پرويز نامه فخر عالم حضرن محمد مصطفي ص را پاره کرد؟
مگه کشورگشايي بدون خون و خونريزي امکان پذير هست؟! من بعنوان يک ايراني توجيهي براي اينها ندارم!!! اگه حضرات دارند ما را هم روشن بفرمايند...منتظريم
شرم اوره تاريخ اينطوري لگد مال بشه،اسم خودتون را ايراني نگذاريد...شب بخير
در ضمن اسلام براي اين ظهور کرد که انسان را به کمال برساند!!! پرستش خداوند هم وسيله ايست براي کمال... هرگز دين زردشت با اسلام قابل قياس نيست، کما اينکه بسيار تحريف هم شده بود
من اسم خودم را شيعه ي مسلمان ايراني ميذارم...ايراني خالي برام ارزشي نداره! اگه دليل روشن منطقي داريد بفرماييد وگرنه سنگ باستان بدون اسلام را بر سينه نزنيد
ترجيح ميدم به جاي تلف کردن وقتم در اين فيد و بحث به چيزاي مهم تر فکر کنم...شبتون بخير
بله...به اين فک کنيد که ...، به هر کشور و سرزميني که رفت به خدايان آن کشور اداي احترام کرد و ابراز بندگي نمود، و کار را به آنجا رساند که در منشور معروفش که در فتح بابل نوشته شده است، به خدايان بابلي، بعل، بنو و مردوک، ابراز ارادت فرمودند و گفت: سلسله اجدادش مورد محبّت بعل و بنو بوده اند و پيروزي خود را نيز به مردوک نسبت داد... شب خوش
راشد جان خسرو پرويز نامه ي پيامبر را پاره نکرد فقط از اين عصباني شد که نام خود را قبل از او آورده است.در ضمن عباس جان تحقيق کن بعد حرف بزن.زرتشت دينه که مثله همه ديناي الهي منحرف شده توجهتو به اين روايت جلب مي کنم
در بحث روايتي ايشان سؤالي که اشعث بن قيس از علي پرسيد و جواب علي به او در مورد مجوسيان و اهل کتاب بودن آنها را آورده سپس اضافه مي‌کند «اما اين که مجوسيان اهل کتابند روايت ديگري نيز بر وقفش هست و در اين روايات آمده که آنها پيغمبري داشتند و او را کشتند و کتابش را سوزاندند».
نامه پاره کردن پيامبر از عمر نقل شده که بسياري ميگويند به خاطر بهانه جور کردن و حمله به ايران بوده و همان طور که مي دانيد در هيچ کدوم از جنگ ها حضرت علي دخالت نداشته.
جواب تمام حرف هايتان را در وبلاگم دادم با منبع و استدلال.شما هم مثل من براي حرف هايتان دليل بياوريد.
در ضمن راشد جان اين عکسي که تو زدي مربوط به کوروش کبير است که او را بسياري از علماء من جمله علامه طباطبايي،شهيد مطهري،ناصر مکارم شيرازي و ... به ذوالقرنين بودن او و شايد پيامبري او راي دادن.ازدواج با محارم از زمان ساسانيان و حکومت اردشير بابکان مرسوم شدوآن هم به دليل آن هم به دليل اينکه مست بوده و بر دخترش تجاوز کرد.اين حرف من نمي زنم بلکه امام علي مي زند.
شما ها اعتقاد اصحاب پيامبر را دارين که روزي سلمان را به خاطر مجوسيت او تحقير مي کردند و در آخر پيامبر از او دفاع کرد.
من نميدونم چه قصد ونيتي هست که ايران قبل و بعد از اسلام و ايرانيا اين دو دوره مهم را در يک ظرف مي سنجيم .. راشد جان .. برادر من .. بنظرت اگر .پدر شما خداي نکرده يهودي بود شما چند درصد مسلمان بودين؟ خواهشا رو تعصب جواب نده و با تفکر باشه .. البته نيازي نيست توي فيد جواب بفرمايي .. فقط جواب اين سوال را به خودت بده
بعد اينکه فرض کن در پانصد سال قبل از اسلام به دنيا آمده بودي .. اونوقت آيا از اينکه به شما بگويند ايراني شرم داشتي؟ اين موضوعات دو مقوله جداي از هم هستند که سنجش هر يک در زمان خود حائز اهميت است اصلا هم نميتوانيم اين دو را با يکديگر مطابقت کنيم چرا که ملاک و معياري براي اين مطابقت و داوري نداريم
نميتوانيم از ايرانيان قبل از اسلام خرده بگيريم که چرا مسلمان (از نظر کتاب و آيين آسماني ) نبوده اند چرا که هنوز خود اعراب هم شاهد حضور حضرت ختمي مرتبت (ص) نبوده اند. و من بعنوان يک ايراني مسلمان افتخار ميکنم به گذشته نياکانم که با قدرت از سرزمينم دفاع نموده اند همچنان که احساس غرور ميکنم از بابت اينکه همان نياکان به حدي از تفکر رسيده بودند که برخلاف خيل عظيمي از جهانيان اسلام را به عنوان دين خويش
تاييد کردند و بعدها هم به عنوان عظيم تشيع نائل آمدند. اين دو هر يک بايد در ظرف خود مورد داوري قرار گيرد و ايرانيان قبل از اسلام را با دنياي معاصر خود مطابقت کنيم نه با ايران حال حاضر. بسيار برايم افتخار آميز است که اجداد دنياي ظاهرا مترقي کنوني بارها از اجداد من شکست خورده اند و اکنون ميخواهند به طرق مختلف از آن تحقيرها چهره ديگري بسازند
من آن ايراني هستم که در دو هزار سال قبل آقاي دنيا بوده و اکنون هم قصد دارم به فضل پروردگار و لطف ائمه (ع) ثابت کنم ايراني مسلمان هم آقاي دنيا ميباشد. با اثبات اينکه ايرانيان قبل از اسلام افراد زاني و پست و حقير در نظام سياسي آن دوران بوده اند چه چيز نصيبم ميگردد؟ توجه کنيم که همين ايرانيان صدر اسلام بعد از گرويدن به اين دين مبين با شناخت دلي و فکري در خيمه گاه لشکريان ضد يزيد نبرد مينمايند و
اين غيرت حقيقت جويي را از اجدادشان به ارث برده اند که درپيوند با تعصب ديني يک تفکر ماوراي تفکرات آن روزگار مسلمانان ايجاد ميشود و به همين دليل است که ايران تنها کشوري است که دين رسمي اش شيعه ميباشد. و اگر نبود آن تعصب اجدادي شايد ايران هم به مانند ساير کشورهاي مسلمان اکنون نهايتا سني مذهب بود البته قصدم ورود به دعواي شيعه و سني نيست
ولي شايد يکي از تفاوت هاي مسلمانان ايراني که رسما شيعه را با دل و جان اختيار کردند همان اندرز سيد شهيدان به حر است که اگر دين نداري لااقل آزاده باش و آزادگي ايرانيان است که تاکنون حتي در دوران ستم شاهي پهلوي اول بيرق عزاي حسيني را همواره بر سر داشته اند که اگر جز اين بود مي بايد در ساير ممالک مسلمان هم رسما شاهد اين عزاداري ها مي بوديم. خدا را شاکر باش که لطفش شامل حال شما و بنده واقع شده
و خوني را در رگهايمان جاري ساخته که نسل اندر نسل به فرزندان آزادگي آموخته اند و وقتي با آموزه هاي حقيقت جويي اسلام آميخته شده ثمره اش ناب ترين فرياد يگانه پرستي گرديده است. يقين بدانيد که اگر ايران گذشته اي آنگونه نداشت اينک اثري از تشييع در آن يافت نميشد. اگر بحث ادامه يافت بازهم درخدمت دوستان خواهم بود
جناب ذوالقدر حتي اگر اينگونه هم باشد که ميفرماييد اتفاقي بوده که تمام دنيا گرفتارش بوده اند و تقريبا کل ممالک عالم به جز معدودي اسير خدايان گوناگون بوده اند ولي اين برايم افتخار آميز است که پدرانم بهترين را انتخاب کرده اند و در دام ساحران يهودي نيفتاده اند
مجوسيت قبل از زرتشت وجود داشته و مجوس بودن به معناي آتش پرست و اينا نيست بلکه به طبق آيه ي 17 سوره ي حج همراه با اديان الهي آمده است.پس مجوس بودن چيز بدي نيست که هي مي گيد مجوس بوده.پيامبر همان طور که روي روزبه سلمان گذاشت روي دين ايراني ها هم مجوس گذاشت.
مجوس همان آيين يکتا پرستي و ميترا ست.مجوس در شمال غرب کشور حضور داشته اند که بعد ها زرتشت در شمال شرق وشرق ايران ظهور کرده است.بعد ها در زمان عربي به هر زرتشت و مجوس را همان مجوس صدا مي کردند.در ضمن اگه اين طور است بني اسراييل بيشتر پيامبر خود را کشته اند از همين اهالي فلسطين بودن
کجاي تاريخ اين گونه بوده است.فقط در زمان خسرو پرويز به بعد وضع خود ايران رو به افول رفته.تاريخو تحريف نکن.همين خشايار شا که اين همه غربيا بر عليه او از داستان هاي ساختگيشان فيلم مي سازند خدمات شايسته اي به ايران کرد.هيچ کدوم از پادشاهان ايران ادعاي خدايي نکرده اند.اما هنوز که هنوزه عربا به دوران جاهليت خودشون مي بالن
ايرانيان يکتا پرست بوده اند که دين اسلام را پذيرفتند.درضمن دين مسيحيت در ايران رواج يافته بود که به گفته ي تاريخ که اگر اسلام وارد ايران نمي شد همه ي ايرانيان مسيحي بودند.پادشاهان بعد از اسلام ما که بودند.قبول 2 3تا خوب داشتيم.اما همين شاه عباس کبير بود که همه ي پسرانش را کشت به خاطر اين که خود پدرش را کشته بود که به حکومت برسد.
يا همين آغا محمد خان چشمان کرماني را جلويش مانند کوه نريختند و دستور داد سربازان به زنان تجاوز کنند.يا همين نادر چشمان نوه اش را در نياورد.يا همين ناصر الدين شاه جلويش سربازان معترض را خفه نکردند.پس نگو ما بعد از اسلام چي شديم به جز اين که عده اي از بني عباس سال هاي سال بر ما حکومت مي کردند.دين اسلام هم با وجود اين ها به انحراف کشيده شده است.اگر انحراف کشيده نشود پس براي چه امام مهدي ظهور کند
ايرانيان راحت مي توانستند مانند حمله ي اسکندر فرهنگ يوناني نگرفتند فرهنگ عرب را هم نگيرند.چرا؟چون از قبل به آن ها آمدن هم چين پيامبري وعده داده شده بود.درضمن يادت باشد پيامبر و علي (ع) به ايران حمله نکردند بلکه اين عمر بود که حمله کرد.اگه حمله اش در ايران اثر نمي داشت ايران هم مثل روم و اندلس مي شد که الآن ذره اي از اسلام در آن ها وجود ندارد.
من مطالعه کردم اين شما هستي که مطالعه نمي کني؟
که ميگي اين ادعاي بي ربطي بوده درضمن من براي شما احترام قائل شدم و جواب حرفي بدون پايه واساس شما مبني بر اين که پادشاهان بعد از کوروش وحشي بوده اند را دادم.
اگر اين طور است شما يک منيع براي نامه ي پيامبر و پاره کردن آن توسط خسرو پرويز بيار تامن هم 100 منيع از يکتا پرستي ايرانيان بيارم
بله انحراف مال ساير اديان است در اسلام گفته مي شود که زن فروخته شود.مانند عربستان.در اسلام گفته مي شود به روي برادر مسلمان خود شمشير بکشيد مانند مصر و ليبي .در اسلام گفته مي شود فاصله بين حق و باطل 4 انگشت است اما متاسفانه ما فقط مي شنويم.در اسلام گفته مي شود با اسير مدارا کنيد اما عراقي ها ديدين با رزمندگان ما چه کردند.
فقط از اسلام غير قرآن و پيامبرش همه چيز تحريف شده است.
از صادق در مورد مجوس پرسيدند که آيا پيامبري داشتند؟ گفت: بله آيا نوشته رسول خدا به مردم مکه به تو نرسيده‌است که فرمود اسلام بياوريد و الا براي جنگ آماده شويد. آنها به پيامبر نامه نوشته خواستند که از آنها جزيه بگيرد و در عوض آنها را واگذارد که به پرستش بتها ادامه دهند. محمد به آنها نوشت که جز از اهل کتاب جزيه نمي‌گيرد. مشرکان مکه عنوان کردند که چگونه از مجوس هجر جزيه گرفته‌است. پيامبر به آنها نوشت
مجوس پيامبري داشتند که او را کشتند کتابي داشتند که به آتش کشيدند. کتاب آنها در دوازده جلد به روي پوست گاو بود.
( طوسي، تهذيب، 4/113)
همين طور عده اي هم به دليل آمدن نام مجوس با اديان الهي (17،حج) آن را دين الهي ناميده اند.ولي علماء سني نه تنها مجوس را دين بلکه آن ها را اهل کتاب هم ندانسته اند.اما علماء شيعه از جمله شيخ طوسي،طبرسي،فيض،علامه طباطبايي و... آن ها را اهل کتاب دانسته اند.در چند جاي تفسير الميزان مجوسيان را اهل کتاب و قوم معروفي (مغان؟) دانسته که به زرتشت گرويدند.
روزي اشعث بن قيس که نسبت به ايرانيان بسيار بدخواه و کينه‌جو بود ايرانيان را بواسطه ازدواج با محارم زنازاده مي‌خواند و از علي گلايه مي‌کند که چرا با مجوس مانند اهل کتاب‏ معاشرت مي‌کند. علي چنينن پاسخ مي‌دهد: آنها کتابي داشته‌اند، خداوند پيامبري در ميان‏ آنها مبعوث فرمود و در شريعت آن پيامبر ازدواج با محارم جايز نبود، يکي از پادشاهان آنها در يک شب که مست بود در حال مستي با دختر خويش در آميخت
، مردم‏ آگاه شدند و شورش کردند و گفتند تو دين ما را فاسد کردي و اکنون لازم‏ است بر تو حد جاري کنيم. آن پادشاه نيرنگي انديشيد
به آنها گفت همه‏ گرد آييد و سخن مرا بشنويد، اگر ناصواب بود هر تصميمي مي‌خواهيد بگيريد. مردم جمع شدند و او به آنها گفت: خودتان مي‌دانيد که در ميان افراد بشر هيچ کس به پاي پدر بزرگ و مادر بزرگ ما آدم و حوا (مشي و مشيانه) نمي‌رسد، همه‏ گفتند راست است. گفت مگر نه اين است که اين دو بزرگوار که صاحب‏ پسران و دختران شدند، همانها را با يکديگر زن و شوهر قرار دادند؟
گفتند راست مي‌گويي گفت پس معلوم مي‌شود که ازدواج با محارم از قبيل دختر يا خواهر مانعي ندارد. مردم با اين بيان قانع شدند و از آن پس اين رسم، مشروع تلقي شد و مردم عمل کردند. (توحيد صدوق، چاپ مکتبه الصدوق، صفحه 306 و وسائل الشيعه، جلد 3، صفحه 46)
منظور از مجوس پيروان آيين مهر يا ميترا است که دين آريايي بوده و قدمت آن به پيش از زرتشت بازمي‌گردد. اين نکته متاسفانه توسط کساني که آشنايي کافي با اين دو آيين نداشته‌اند معمولا مخلوط و مشتبه گرديده‌است. دکتر هاشم رضي مترجم ونديدادنوشته‌است: «آنچه که دَرَش، گماني نيست، زرتشت در شرق ايران، - شمال‌شرقي- زاده شد و دين خود را ارايه کرد. جائي که زرتشت دين آورد، دين ميترايي مورد ايمان و علاقه? مردم بود.
پس شما که عالم دينيد انحراف را در چه مي دانيد؟
آيا انحراف از اين بالاتر که سني داريم و آن ها خلافت علي را بعد از پيامبر قبول ندارند.
*چند تذکر*...براي بنده سخت و درد آور است که کوروش با پسوند *کبير* خطاب شود؛ اما حضرت امير المومنين علي ع ؛ بدون هيچگونه پسوند و پيشوند همانند يک عامي با واژه "علي" و خيلي ساده قلمداد شود.
در مورد واژه ي مجوس هم بايد عرض کنم نه فحش است و نه کلام ناروا! بلکه در عربي به معناي موبد زدشتي است
راشد جان حيف نيست که علي را کبير بخوانيم و او را محدود به کبير بودن کنيم علي بي نياز تر از اين حرفاس که ما او را علي کبير صدا کنيم خود حضرت هم راضي نيست
http://mohamade250.parsiblog.com/Feeds/6638607/ دوستان خواهشا همگي بياين و نظر بدين
*براي روشن شدن موضوع بنده از آقاي ماني استدعا دارم که هرآنقدر از ترجمه منشور جهاني کوروش را که در دست است؛ برايمان در همين فيد قرار دهدند*
با وجود اينکه اصلا دوست نداشتم فيد به اينجا بکشه؛ اما فعلا بهترين کار همينه...منشور کوروش کبير را بخوانيم و عاقلانه مورد نقد قرار بديم...
منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجيه، شاه بزرگ، شاه انشان ،نوه کوروش، شاه بزرگ، ...، نبيره چيش پيش، شاه بزرگ ، شاه انشان ... از دودماني که هميشه شاه بوده اند و فراماروائي اش را « ِ‌بل »و « نبو » گرامي مي دارند و [از طيب خاطر، و]با دل خوش پادشاهي او را خواهانند
آنگاه که بدون جنگ و پيکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادماني پذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياري نشستم . مردوک خداي بزرگ دل هاي مردم بابل را به سوي من گردانيد، ...، زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم . او بر من ، کوروش که ستايشگر او هستم و بر کمبوجيه پسرم ، و همچنين بر کَس و کار [و ، ايل و تبار]، و همه سپاهيان من ، برکت و مهرباني ارزاني داشت .
ما همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم . به فرمان « مردوک » ، همه شاهان بر اورنگ پادشاهي نشسته اند . همه پادشاهان از درياي بالا تا درياي پائين [مديترانه تا خليج فارس ؟] ، همه مردم سرزمين هاي دوردست ، از چهارگوشه جهان ، همه پادشاهان « آموري » و همه چادرنشينان مرا خراج گذاردند و در بابل روي پاهايم افتادند [ پا هايم را بوسيدند] .
از... ، تا آشور و شوش من شهرهاي « آگاده » ، اشنونا ، زمبان ، متورنو ، دير ، سرزمين گوتيان و همچنين شهرهاي آنسوي دجله که ويران شده بود ــ از نو ساختم . فرمان دادم تمام نيايشگاه هايي را که بسته شده بود، بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاه ها را به جاهاي خود بازگرداندم . همه مردماني را که پراکنده و آواره شده بودند، به جايگاههاي خود برگرداندم و خانه هاي ويران آنان را آباد کردم .
همچنين پيکره خدايان سومر و اکد را که « نبونيد » ، بدون هراس از خداي بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودي مردوک «خداي بزرگ» و به شادي و خرمي به نيايشگاه هاي خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد ... بشود که خداياني که آنان را به جايگاههاي نخستين شان بازگرداندم،... [ قبل از « بل » و « نبو »] هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايم خواستار زندگي بلند باشند ،
چه بسا سخنان پُربرکت و نيکخواهانه برايم بيابند ، و به خداي من « مردوک » بگويند: کوروش شاه ،پادشاهي است که تو را گرامي مي دارد و پسرش کمبوجيه [نيز]... اينک که به ياري «مزدا» تاج سلطنت ايران و بابل و کشورهاي چهارگوشه جهان را به سرگذاشته ام اعلام مي کنم
که تا روزي که زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد دين و آئين و رسوم ملت هائي را که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زير دستان من دين و آئين و رسوم ملت هائي که من پادشاه آنها هستم يا ملت هاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند.
من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزي که زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد هرگز سلطنت خود را بر هيچ ملتي تحميل نخواهم کرد و هر ملتي آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند يا نکند و
هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد. من تا روزي که پادشاه ايران هستم نخواهم گذاشت کسي به ديگري ظلم کند و اگر شخصي مظلوم واقع شد من حق وي را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.
من تا روزي که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به طريق ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال ، تصرف نمايد و من تا روزي که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصي ديگري را به بيگاري بگيرد و بدون پرداخت مزد وي را به کار وا دارد
من امروز اعلام مي کنم که هر کسي آزاد است که هر ديني را که ميل دارد بپرستد و در هر نقطه که ميل دارد سکونت کند مشروط بر اينکه در آنجا حق کسي را غصب ننمايد و هر شغلي را که ميل دارد پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو که مايل است به مصرف برساند مشروط بر اينکه لطمه به حقوق ديگران نزند.
هيچ کس را نبايد به مناسبت تقصيري که يکي از خويشاوندانش کرده مجازات کرد .من برده داري را برانداختم. به بدبختي هاي آنان پايان بخشيدم . من تا روزي که به ياري مزدا زنده هستم و سلطنت مي کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنيز بفروشند و حکام و زير دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموريت خود مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و کنيز بشوند و رسم بردگي بايد
د و رسم بردگي بايد به کلي از جهان برافتد. از مزدا خواهانم که مرا در راه اجراي تعهّداتي که نسبت به ملت هاي ايران و بابل و ملل چهار جانب جهان بر عهده گرفته ام موفق گرداند
تمام شد؟
*گرچه قسمتهايي از ترجمه ي شما با ترجمه اي که ما خوانديم فرق ميکرد؛ اما سلمنا!!! شما همين ترجمه را کامل قبول داريد؟؟؟*
نمي دونم من اينو الآن از اينترنت گرفتم.بله.من کوروش را قبول دارم.
داخل پرانتز عرض کنم که من هي امروز اينترنتم قطع ميشه؛ اگه نتونستم جواب بدم قبلا عذر خواهي ميکنم و ان شاالله در ادامه و اسرع وقت جواب ميدهم.
اولا از همراهي تمام دوستان خصوصا *برادر گرامي و ارجمندم ميراب ؛ حجه الاسلام و المسلمين ذوالقدري و برادر خوبم امين ماني* تشکر ميکنم
طبق همين منشور جهاني؛ در جاي جاي آن ستايش بت ها ديده مي شود؛ حال چطور ممکن است که پيامبر خدا که در عين عدالت حنيف و يکتاپرست هم هست اينکار را بکند؟؟ مگر نفرموديد ايرانيان يکتاپرست بودند؟
در منشور فوق اداي احترام و پرستش خدايان بابلي به چشم ميخورد پس ترجمه اي که از متن کتيبه کوروش در بالا ارائه شده است،* بسته به ميزان تطابق آن با واقع*،گواه روشني است از منش و مکتب کوروش که اتفاقاً با استناد به همين ترجمه‌ي در دسترس ثابت مي شود وي نه پيامبر بوده و نه در راستاي حرکت انبيا پيش مي رفته است.
به اين قسمت از منشور خوب دقت فرماييد:* فرمان دادم تمام نيايشگاه هايي را که بسته شده بود، بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاه ها را به جاهاي خود بازگرداندم * !!! تا اونجايي که ما ميدانيم پيامبران هميشه راه برچيدن شرک و کفر را در پيش گرفته بودند؛ نه اينکه بت ها را دوباره در نيايشگاه ها قرار دهند
* مردوک خداي بزرگ دل هاي مردم بابل را به سوي من گردانيد، ...، زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم . او بر من ، کوروش که ستايشگر او هستم و بر کمبوجيه پسرم ، و همچنين بر کَس و کار [و ، ايل و تبار]، و همه سپاهيان من ، برکت و مهرباني ارزاني داشت *...اين هم شرک و کفر آشکار!!!
شما عززيز دلم يه سرچي هم در مورد دينت بکن و وحشي بازي هاي که تا الان باهاش شده که يکيش حمله به ايرانه براي گسترشششششش دين خدا!!!!من نميدونم تصور شما از خدا چيه؟يه ديني بهت رسيده چهارجا هم يه چيز شنيدي فکر کردي اخر دنياس و شما اخرشي؟
نترس سوسک نميشي يکم بي طرف و بدون تعصب ببين
و کاملا مطمئنم شما اگر در يه خانواده بهايي بودي الان اعتقاد مصمم داشتي که کشتن هر شيعه يک وجب از بهشت را برات داره..غير از اين است؟
راشد جان همين الان در همين ساعات هم زرتشتيها براي خودشون عبادتگاه دارن (وارد اسامي نمي شم) و حتي ميتونم عبادتگاه بزرگ هندوها رو هم توي تهران نشونت بدم انواع دراويش عبادتگاه دارن از گناباديها گرفته تا غيره انواع کليساها ووو آيا بايد استغفرالله در يکتا پرستي حاکم شک کنيم؟
يا اگر من به يک انگليسي زبان براي اينکه راحتتر به فهم برسه بگم : گاد شما ياور ماست، يعني از خدا پرستي خارج شدم؟ آيا روا هست بخاطر اينکه هندوها خدايان خودشونو توي عبادتگاهي در تهران پرستش ميکردن نسل پانصد سال ديگه، اين نسل حاضر را کافر بنامند؟
دوستاني ميخواهند اثبات کنند که ايرانيان در اثر آن جنگ معروف مسلمان شدند و تا قبل از آن کافر بودند اما بنده عرض ميکنم خير .. قبل از آن يکتا پرست بودند اما به بيراهه رفتند ولي با معرفت خدا پرستي آشنايي داشتند ولي اگر در اثر آن جنگ مسلمان ميشدند بر کيش عمر باقي ميماندند و اکنون سني مذهب بودند ولي چون به دنبال يافتن سرچشمه نور بودند اکنون شاهد وجود تنها حکومت شيعه جهان هستيم
* جناب آقاي يزداني! سعي کنيد که عفت کلام داشته باشيد و افسار زبانتان را آزاد نگذاريد...اصلا از نوع حرف زدنتون خوشم نيومد! ان شاالله بزودي مدارس باز بشه و سر امثال شما به مشق شب و جريمه ي املا و انشا گرم شود تا از ديگران سلب آسايش نفرماييد...*
احسنت
من بعد هم حضور شما را در فيدهايم به فال بد خواهم گرفت و برخورد مقتضي را انجام خواهم داد.
جناب ميراب برادر من؛ بنده اصلا تفسير به راي نکردم! اما هيچ توجيهي هم در عبارات پيدا نکردم! وقتي مردوک را خداي بزرگ خوانده تکليف چيست؟! با وجود اينکه کوروش در آن زمان در *عين قدرت و اقتدار* بوده و نيازي به هيچگونه تقيه و يا مدح زباني نبوده
اما با تمام اين وجود بنده بر صحت ترجمه ي اين منشور هم شک دارم! چرا که ترجمه ي خط ميخي؛ امري رويايي است و اتفاقا ما بر اساس حدس و گمان بحث ميکنيم! چه بسا تمام اينها ساخته ي ذهن انسان باشد و کوروش هيچگاه چنين مفهومي و منظوري را نداشته است
احسنت به کي؟:) من از طرف اون بنده خدا ميگم ممنونم:)
خب بنده هم عرض کردم .. روزگاري برژنف بعد از اينکه خطر جنگ اتمي بابت خليج خوکها تمام شد و دو طرف در يک کنفرانس شرکت کردند ايشان بيان کرد متشکرم ولي سرش را به سمت آسمان نمود .. آيا آن متشکرم گفتن ايشان به طرف امريکايي بود؟ آيا منظور خدا بود در حاليکه رهبر يک کشور کمون بود؟ و و و خيلي سوالهاي ديگر که هنوز جوابي برايش نيست بازهم عرض ميکنم اگر من به يک خارجي گفتم گاد بزرگ شما مرا کمک ميکند
يعني به خدايي بجز خداي يگانه ايمان دارم؟ هرچند بقول شما در صحت ترجمه هاي اين لوح هم ترديد است و مترجمين بنابه نظر خود در مورد معاني نظر داده اند. ذکر يک موضوع خارج از بحث نيست. کتابي در آستان قدس رضوي موجود است که به تاريخ پيدايش بقعه اي که بعدها تربت امام رئوف در آنجا بنيان شذه است
که نوشته شده ذوالقرنين اولين فردي بوده است اقدام به ايجاد آن نموده و عزاداري کرده و در سفري که به شرق دنيا داشته در مسير به طوس ميرسد و در همين مکان فعلي با اين عنوان که در آينده يک مرد بزرگ ديني در اين جا دفن خواهد شد اقدام به ايجاد يک بنا ميکند و به گونه اي اين بنا مهندسي شده است که پس از اينکه پيکر مطهر امام در انجا به خاک سپرده ميشود سالها بعد مامون ملعون قصد ميکند
پدرش را هم به اين مکان بياورد اما پس از انتقال بقاياي جسد به اين مکان به هنگاميکه ميخواهند آنرا در بالاي سر امام خاکسپاري کنند وجود سنگهايي مانع ميشود و فقط تنها جايي که امکان اين موضوع بوده زير پاي مبارک امام هشتم (ع) است و اين در کتابي آمده که اکنون هم بعنوان سند در آستان قدس رضوي نگهداري ميشود
حال اگر حتي يک درصد اين کورش همان ذوالقرنين باشد آيا با اين توضيحات و لقب کفر دادن به ايشان ثوابي به جز جزا برده ايم؟
بنده مجدد عرض ميکنم که ايرانيان مطلقا در آن جنگ معروف مسلمان نشدند حتي اگر تظاهر به اسلام کرده باشند چرا که اگر اينگونه بود اکنون همه ما بجاي اسلام به آيين مغولها گرويده بوديم بلکه با گذشت زمان و بزرگي و رأفت ائمه به معرفت تشييع رسيده ايم و به همين دليل است که گفتمان ديني ايرانيان با تمامي مسلمانان تفاوت دارد
موضوع جالبي بود که تابحال نشنيده بودم! ان شاالله مسير دسترسي به سند هم آسان باشد تا بيشتر بتوانيم استفاده کنيم...اما بنده از آقاي ماني سوال کردم که آيا شما اين ترجمه را قبول داريد و ايشان فرمودند بله! من هم به همين اتکا کرده و ادامه ي ماجرا...متاسفانه تا به امروز هم بر ذوالقرنين بودن کوروش تشکيک شده ( باوجود اينکه علامه ي طباطبايي و آيت الله مکارم هم *احتمال* دادند که کوروش همان ذوالقرنين است)
اما لااقل داشته هاي بنده از تاريخ هنوز من را مجاب نکرده!
در ضمن قصد و غرض بنده از اين فيد واکاوي ايران باستان نبود(اقرار) ميکنم که از تاريخ چيز زيادي نميدانم!
متاسفانه اين گذشت سن باعث اختلال حواس بنده شده اگرنه نام نويسنده را هم ميدانستم و اگر به کتابخانه آستان برويد حتما متصديان ميتوانند ياري گرتان شوند
به فال بدبگير:)))/
من با ملي گرايي که قصدش انکار داشته هاي ديني معاصر باشد مخالفم اگرنه هرکدام اينها در جاي خود حائز اهميت هستند
آقاي يزداني اصلا دوست ندارم که شما را مسدود کنم؛ اما داره کار بجايي ميرسه که راه ديگه اي هم نيست...
با عرض احترام خدمت راشد جان من نگفتم ترجمه را قبول دارم گفتم من کوروش را قبول دارم که به عنوان يک پادشاه نيک سيرت.همونطور که خودتونم گفتين به ترجمه ها نمي شه اعتنا کرد.ولي من با ارائه دادن چند حديث از امامانمان در کتب معتبر شيعه به يکتا پرستي ايرانيان باستان گواهي دادم چون امامان گفتند نه من!به هر حال شما با بد بودن يک نفر کل يک تاريخ را بد نگيريد.
در ضمن پيامبر هم در زمان خودشان بيشتر دعوت مي کردند تا جنگ بکنند.مردم به خاطر خود ايشان و حرف ها و معجزه هايشان ايمان مي آوردند.2500 سال پيش در حالي که بني اسراييل در بد ترين روز هاي زندگيشان بودند کوروش با گرفتن بابل همه ي آن ها را آزاد مي کند.در ضمن کتاب جديد تاريخ معاصر را بخوانيد که دکتر علي اکبر ولايتي يکي از نويسندگان آن هستند در مورد يکتا پرستي ايرانيان سخن گفته
حالا ما مسلمونيم درست.در اونم شکي نيست!اما بايد قبول کنيد که در زمان گذشته اگر عجم که اصلا لغت درستي نيست چون بي زبان مي شود اگر فارسي بر اسب سوار بود و عرب پياده بايد فارسي پياده مي شد و عرب سوار اسب ميشد.يا چگونگي حمله ي عمر به ايران به جوانان ما بر بخورد راشد جان با جواب حرف همديگر را دادن چيزي درست نمي شود
من با سند و مدرک جواب شما را دادم و شما قانع نشديد و باز با يک ترجمه اي که معلوم نيست راست يا دروغ باشد به قضاوت مي پردازيد.جايي که آب هست تيمم باطله.وقتي امام علي مي گويد که ايرانيان پيامبر داشتند پس جاي شکي نيست که ما پيامبر داشتيم و يکتا پرست بوده ايم.ولي شما را نمي دانم با اين همه سند و مدرک شک داريد.
برقرار باشيد جناب ماني
من منتظر نظر شما بودم تا با اجازه ي همه اظهار نظر فيد را ببندم
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top