پيام
+
تاکسي منتظرش بود. از زير آينه و قرآن رد شد، بچه ها را بوسيد و پريد توي ماشين. مسير را بهتر از رانندهي تازهکار ميشناخت؛ او اشاره ميکرد و راننده ميشتابيد.
ساک دستياش را برداشت و خود را به سالن فرودگاه رساند. شلوغ بود و از همه شلوغتر صف پروازهاي به مقصد مشهد.
تا شنيد که همهي پروازهاي مشهد باطل شده، بيآن که بپرسد: چرا؟ اشک پهناي صورتش را گرفت. يک گوشهي سالن، پوستري از حرم امام رضا(ع)را ديد،

عسل و سمفوني آغاز
95/7/10
.:راشد خدايي:.
دستي به رويش کشيد و اشکهايش را سترد. ايستاد روبروي عکس گنبد: صلي الله عليک يا اباالحسن..... سرش را پايين انداخت و با آرامش و اطمينان از پذيرش زيارتش به خانه برگشت.
.:راشد خدايي:.
.
قافيه باران
صلي الله عليک يا مولانا يا علي ابن موسي الرضا عليه السلام.... به اميد پذيرش:(
تشنه...
صلي الله عليک يا مولانا يا علي ابن موسي الرضا عليه السلام.... به اميد پذيرش - قافيه باران
.: ام فاطمه :.
صلي الله عليک يا مولانا يا علي ابن موسي الرضا عليه السلام.... به اميد پذيرش - قافيه باران - تشنه...
ني ني کوچولو
دمت گرم راشد
* هاتف *
صلي الله عليک يا مولانا يا علي ابن موسي الرضا عليه السلام.... به اميد پذيرش - قافيه باران - تشنه... - .: فاطمه بانو :.
محدثه خانوم
صلي الله عليک يا مولانا يا علي ابن موسي الرضا عليه السلام.... به اميد پذيرش - قافيه باران - تشنه... - .: فاطمه بانو :.