پيام
مهسا خانوم
91/9/29
.:راشد خدايي:.
يالا...بخونيد و نقد کنيد...من رفتم...ياعلي
ني ني کوچولو
کجا ، نظرم رو پاک کردي چرا :( هعععع
ني ني کوچولو
به نظر من فقط داستان خودم بسيار هنرمندانه و ظريف مسور بود ، بقيه داستان ها مقوا بودن !!!
عطر ياس.
پس چرا هيشکي نقد نمي کنه ؟؟
* هاتف *
ihjt!
.:راشد خدايي:.
اي بابا! روتون نميشه؟
عطر ياس.
ما که علاوه بر رومون نميشه بلدم نيستيم :(
كشتي نجات ما
نقد داستان اول خانوم *رميصا*:خط اولش(هموني که تو صورت مسابقه اومده)،شادي و هيجان داره..ولي نوشته خانوم رميصا،نه هيجان داره و نا شاده..اينه که همخوان با صورت مسئله نيست..
كشتي نجات ما
داستان خانوم يا آقاي *هاتف* هم که مشخصه حوصله فکر کردن نداشتن..دييييييي
كشتي نجات ما
جناب *نسل چهارم* هم فقط خواستن همه چيز رو بهم ربط بدن..حوصله فکر کردن نداشتن..اينه که از شخصيت هاي بچگيشون استفاده کردن..
كشتي نجات ما
خانوم *پروانگي* هم داشتانشون اين ايرادو داره که نه با اون هيجان بلند شدن و نه به بي حالي که ميخواد بره باز بخوابه..
كشتي نجات ما
آقاي*مرتضي فروتن تنها*،جمله آخر:سالهاي سال يه خوبي و خوشي زندگي کرد،اضافه هست به نظر من..
كشتي نجات ما
آقاي*راشد خدايي* يک داستان از نگاه غرب رو نوشتن:بابانوئل..
كشتي نجات ما
و البته به نظر من بجاي خالي تنها گوسفند....اگر بعدش رو ادامه نميدادين بهتر بود..بذاريد خواننده خودش نتيجه بگيره گوسفند براي خريد کفش فروخته شده..نتيجه گيري آخرهاي داستانها زيبايي داستان رو ميبره..
كشتي نجات ما
اينها نظرات شخصي بنده بود..اميدوارم ناراحت نشيد
تبسم بهار ♥
مال من چي پس؟
كشتي نجات ما
مال شما چيزي نداشتم درموردش بگم تبسم جان..
تبسم بهار ♥
باش
منتظرالمهدي
پيش پيش ممنونم از جوابتون : http://dolatekarime.parsiblog.com/Feeds/6953589
عطر ياس.
داستان تبسم رو منم دوس داشتم فقط کاش حاجي بابا زنده بود حتي اگه زير يه کرسي خوابش برده بود
بلاي آسموني😁
من داستاناي ادبي را چون زياد دوست ندارم و بيشتر طنز يا يه خلاقيتي توش باشه ميپسندم برا همين داستان جناب م ت خ خ برام جالب بود البته يه حقيقتي را هم گفتن:)
.:راشد خدايي:.
ادامه بديد
كشتي نجات ما
من ديگه چيزي ندارم بگم..
عطر ياس.
هيشکي نپرسيد خودم ميگم کاچي يه غذاي محليه خيلي خوشمزه با بلغور درست مي کنن بعدم با کشک و نعنا داغ مي خورن / زمستونا رو برا کاچي دوست دارم
كشتي نجات ما
من که ميدونستم کاچي يه غذاست..واسه همينم نپرسيدم..
كشتي نجات ما
من که ميدونستم کاچي يه غذاست..واسه همينم نپرسيدم..
كشتي نجات ما
من که ميدونستم کاچي يه غذاست..واسه همينم نپرسيدم..
كشتي نجات ما
من که ميدونستم کاچي يه غذاست..واسه همينم نپرسيدم..
كشتي نجات ما
*تبسم بهار* عزيز..خط اول يعني همون سوال مسابقه،زبونش گفتاريه..ولي توي ادامش که تو نوشتي،زبون نوشتنت ادبيه..بهتر بود زبون پخط اول رو عوض ميکرديد..
عطر ياس.
مال منم بگو اشکالاشو ، تا روم بشه دفه هاي بعد شرکت کنم
.:راشد خدايي:.
نقاط قوت را هم بگيد
كشتي نجات ما
هرچي رو نگفتم،ميشه نقطه قوت..دييييي..اون باشه واسه شبهاي اتي...
عطر ياس.
سفينه النجات پ من چي شدم اين وسط؟
كشتي نجات ما
*عطر ياس*عزيز يک داستان ساده بود..البته نکاتي هم توش بودا،ولي به نظرم حوصلت نشد زياد روش فکر کني تا داستان پر هيجاني خلق کني...
كشتي نجات ما
سفينة نه و کشتي..فارسي را پاس بداريم...دييييييييييييي
عطر ياس.
ببخشيد چشم پاسم ميداريم
كشتي نجات ما
چشمت روشن به جمال آقا امام زمان(عج)،انشاالله..
عطر ياس.
ان شاءالله
حنا خانوم ♥
من چي؟:|
مهسا خانوم
اين وسط اصلا کسي داستان من رو خونده؟!! ما رو باش با چه ذوقي تو مسابقه شرکت کرديم:((((