پيام
+
مجنون... ولي افسوس که سرگردان بود
ســـرمــــايـــه و زنــدگـــانـــي اش ارزان بود
آن روز کــــه ليــلاي خـــودش را مي کشت
چشمش بــه کــــدام نـيـــمه ي ليوان بود؟

عدالتجويان نسل بيدار
92/7/29

پروانگي
ترکيه است؟
.:راشد خدايي:.
ترکيه يا قبرس! نميدونم! شايدم جزيره خارکه:)// آره...با تيزي فرو کرد تو شکمش
حسين كارگر
به نيمه پاين ليوان و آنجا بود که قايقي ديد و راه فرار را پيدا کرد
حسين كارگر
خانم پروانگي :))
.:راشد خدايي:.
:)
.:راشد خدايي:.
يارو معتاد بوده
.:راشد خدايي:.
روز خوش
*مهاجر*
شعرها از خودت هست عزيز؟
.:راشد خدايي:.
سلام جناب مهاجري... اگه اسمشو بشه گذاشت شعر!
.:راشد خدايي:.
شب خوش
.:راشد خدايي:.
آره...خاليس:)
*مهاجر*
:)...هم زيباست ..هم رگه هايي از طنز ملايم داره ..خيلي عالي..
كيوان گيتي نژاد و
او مجنون بود و جز به ليلي چيزي ديگر در يمينش نبود تا به استکاني که ممکن بود ليلي پس اش زند با عشق التفات به عشق برگشته نميزد و اينجا نبود مجنون تنها موجودي که عشقش حقيقي
.:راشد خدايي:.
اون رگه ي طنز بخاطر اينه که زبون من عوض شده! متاسفانه بغير طنز نميتونم چيزي بنويسم و اين از آفات ادبي هست:)
.:راشد خدايي:.
جناب گيتي نژاد ما که نفهميديم:) تفسيرش را هم اضافه بفرماييد
.:راشد خدايي:.
متشکرم
مهسا خانوم
عالي مخصوصا عكس
.:راشد خدايي:.
متشکرم