ابزار رایگان وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


میرزا بنویسان

به گزارش وبلاگستان مشرق، شهاب الدین واجدی با انتشار عکسی از تمرین تئاتر با حضور بهنام تشکر (بازیگر سریال ساختمان پزشکان) در وبلاگ "عکاس مسلمان" نوشت: چند سال پیش وقتی عکاس مهر بودم، یه روزی قرار شد بریم از پشت صحنه یه تئاتری که نام عجیب و غریبی هم داشت عکاسی کنیم. با دوست خوبم فریبرز دارایی که خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر بود هماهنگ شدیم تا یه جمعه برای تهیه گزارش و عکاسی از تمرین تئاتر "خدای کشتار” به مجموعه تئاتر شهر بریم.
 
اسم تئاتر از اون اسمای شیطانی و بیشتر تو مایه های گروه های ماسون و شیطانی بود. وقتی صبح جمعه آذرماه هشتادوهفت به زیرزمین تئاتر شهر رسیدیم دیدیم گروه مشغول تمرین اند و منم شروع کردم به عکاسی … . بازیگرای نمایش خدای کشتار، بهنام تشکر (دکتر نیما افشار مجموعه طنز ساختمان پزشکان) و کاظم هژیرآزاد (مُهلب فتنه گر در سریال مختارنامه) و خانمها "ب . ر” و "ا . پ.ن” بودند.
 
کارگردانش هم علیرضا کوشک جلالی بود و ماجرای نمایش دیدار دو پدر ومادر برای مشکلات بین فرزندانشون بود… . با بهنام تشکر اون ساعات خیلی صمیمی شدم و کلی ازش عکس گرفتم و مثل همیشه که بدقولی می کردم، بهش قول دادم یک نسخه از عکسا رو براش بفرستم. خلاصه از اون نمایش کلی برای گزارش تصویری عکاسی کردم و رفتیم، اما متأسفانه وقتی توی خبرگزاری هر چی عکسا رو بالا و پائین میکردم، عکس در خور شأنی برای انتشار پیدا نکردم و مدیران خبرگزاری هم بعد از مرور عکسا گفتند قابل انتشار نیست که نیست!!!
 
 
ماجرا چی بود؟!! هیچی. خیلی ساده بود. نوع پوشش و حجاب اون دو خانم بازیگر محترمه طوری نبود که عکسا رو بشه انتشار داد. شاید اگر توی عکس بالاهم دقت کنید مقداری از موی اون خانم بازیگر رو در پشت سر و جلوی صورتش ببینید. شاید خیلی ساده به نظر بیاد، اما به استناد این عکسها در پس تمرین تئاتری در دولت جمهوری اسلامی می شد دید که بازیگران زن هیچ ابایی از تمرین تئاتر به همان صورتی که در منزل جلوی محارمشان می گردند ندارند!! و یا می شد به چشم دید که کارگردان تئاتر بعد از هر اپیزود بازی آن خانم بازیگر که خود دارای شوهر و فرزندانی است را بغل می کند و مرا علامت می دهد که دوربینت را رو به آنطرف بگیر و زن بازیگر رو می بوسد!!! آن وقت فقط آن خانم بازیگر وقتی می بیند من دوربین بدست دارم و سرم را از شرم پائین انداخته ام با ناز به کارگردان از فرنگ برگشته می گوید بسه. زشته دیگه! یا اون یکی خانم بازیگر که کلاهی بر سر گذاشته و مدام با تحرکاتش در تمرین تئاتر کلاه از سرش میافتد و تمام موی سرش بیرون میریزد و به من که مشغول عکاسی ام هی مدام می گوید با چشم برادری نگاه کنی ها. اینا رو نگیری ها …!!!
 
از خاطره تلخ منتشر نشدن این عکسا که بگذریم باید بگم از این قبیل در پشته صحنه فیلم هم دیده ام، و چه بسیار اتفاقاتی این چنین که در زیر پوست هنر سینما و تئاتر جمهوری اسلامی رخ می دهد و فقط در سینه امثال من و تعدادی از رفقای هنرمندم نهفته است و فاش نشده و نخواهد شد. نمی دونم به کی باید بگم؟ سر کی باید فریاد بزنم؟ یقه کی رو باید بگیرم؟ اما خوب می دونم که باعث و بانی این معضلات فرهنگی، این بدپوششی ها و بدحجابی ها و بی حجابی ها که شاهدش هستیم، کسانی هستند که در ویترین فرهنگ و هنر جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند و الگو و اسوه و نماد فرهنگ و تمدن و پوشش ما شده اند.
 
یعنی همین دوستان بازیگر که خواسته و ناخواسته الگوی جوانان مملکت شهیدان انقلاب اسلامی شدند. آهای آقایون مسئول، آهای اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، آهای شماهایی که طرح گشت ارشاد و از این بساطا راه میاندازید، این کارای فصلی به چه درد میخوره؟ اگه مردید، اگه غیرت دارید، اگه ناموس پرستید، اگه به ولایت فقیه معتقدید، اگه میخواد خون شهدا رو پایمال نکنید، اگه میخواید خدا و امام زمان و بنده خدا رو خوشحال کنید، کار اساسی کنید. از ریشه بیاید جلو. از بن. از پایه. با این کارای فصلی که یکی باهاش موافقت کنه یکی دیگه مخالفت کنه نمیشه پوشش و حجاب رو درست کرد.
 
نمیشه به دختر و پسر و زن و مرد جامعه اسلامی که تحت تأثیر تهاجم شدید فرهنگی دشمن قرار گرفته بزور حجاب رو سرش کنید. بزور توی خیابون جلوش رو بگیرید و چهارتا حرف بارش کنید. اگه گرفتینش که معمولا با یه تعهدنامه آزاد میشه، اگر هم همونجا حجابش رو ظاهراً درست کرد و رفت که ?? متر جلوتر دوباره همون آش و همون کاسه و بدتر از قبل از سر لجبازی بیشتر حیا رو میزاره کنار و عفت رو قی میکنه. من مخالف این طرح نیستم، موافقش هم نیستم، چون میدونم این برنامه فایده ای نداره. باید ریشه ای کار کرد.
 
به نظر من وقت انقلاب دوباره فرهنگی رسیده، باید شورای عالی انقلاب فرهنگی که امام خامنه ای اعضای جدیدش رو معرفی کردند به خود بیایند و فکری کنند. حیف است که بیکار بنشینید و برای حفط ناموس خود کاری نکنید. انقلاب فرهنگی نیاز امروز است. دست به کار شوید … منتظریم … / یا حق


[ دوشنبه 90/4/6 ] [ 3:27 عصر ] [ راشد خدایی ] [ پامنبری ها () ]

یک روحانی دیگر نیز هنگام انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و جرح ? جوان قرار گرفت و پای وی از ناحیه زانو دچار شکستگی شد. 

حجت الاسلام علیرضا سلیمی، نماینده مردم محلات در مجلس شورای اسلامی در مورد جزئیات این حادثه اظهار داشت: روز جمعه گذشته حجت الاسلام والمسلمین علی آشوری، مدیر حوزه علمیه محلات در حال بازگشت از مسافرت شمال، به همراه خانواده خود بود که این حادثه اتفاق افتاد. 

وی افزود: حجت الاسلام آشوری از ساری در حال سفر به سمت تهران بود تا از آن جا به محل زندگی خود، شهر محلات عزیمت کند، به همین منظور وی به همراه خانواده اش که شامل همسر و فرزندانش می باشد در کلاردشت برای استراحت توقف می کند و در همین هنگام متوجه پخش صدای بلند موسیقی مبتذل از طریق باندهای بسیار بزرگی در جلوی یکی از مغازه ها می شود.

 وی در نهایت ادب و احترام به سمت مغازه می رود و از جوانانی که در مغازه حضور داشتند می خواهد تا صدای آهنگ های مبتذل را کمتر کنند و به حریم عمومی احترام بگذارند و رو به آن ها می کند و می گوید خیابان با منزل فرق می کند و شما اگر می خواهید آهنگ گوش کنید، در منزل خود این اقدام را انجام دهید.

سلیمی افزود: پس از نصایح حجت الاسلام آشوری، ? جوان حاضر در مغازه مذکور نسبت به مدیر حوزه علمیه محلات متعرض می شوند و با ضربه چوب وی را مورد ضرب و جرح شدید قرار می دهند به گونه ای که پای حجت الاسلام آشوری از ناحیه زانو دچار شکستگی می شود. 

به دنبال این ماجرا، فرزندان وی که یک دختر و یک پسر بودند برای رهایی پدر خود از دست ضاربان وارد عمل می شوند که ? جوان یاد شده ضرباتی نیز بر دختر و پسر وی وارد آوردند.


[ دوشنبه 90/4/6 ] [ 1:21 عصر ] [ راشد خدایی ] [ پامنبری ها () ]

تا حالا با خودتون فکر کردید ما در طول روز چقدر کلمات عجیب و غریب بکار می بریم؟یا کلماتی که اصلا متضاد همدیگر هستند؟امروز وقتی از دانشگاه به خونه بر می گشتم،چند تا عنوان پارادوکس ذهن منو مشفول کرد.

 

مثلا همین واژه مجهول مینی سوپر...خیلی از مغازه های به قول خودمون خوار وبار فروشی از این واژه استفاده می کنند.در حالی که مینی یعنی کوچک و سوپر هم دلالت بر گستردگی دارد.امروز جدیدا دیدم که یکی از مغازه های سیسمونی با عنوانی درشت،تیتر زده بود(سیسمونی سالمندان هم رسید)حالا شاید منظورش توشک و پوشک سالمندان بوده.بگذریم،اما از همه چیز مهم اینست که ما عناوین خودمون را با دقت انتخاب کنیم.نظیر این اشتباهات را خیلی می توان عنوان کرد و گاهی اوقات هم بعضی از اینها باعث سر درگمی ودلخوری افراد می شود

فرض کنید آقایی بخاطر اینکه فامیل خودش صلواتی بوده،قهوه خانه ای به همین نام افتتاح کرده،هرکسی که مخاطب عنوان باشد به اشتباه می افتد(قهوه خانه صلواتی)یا دیگری فقط بخاطر اینکه نام خانوادگی خود  را بر مغازه گذاشته باشد می نویسد(تعمیرگاه رایگان)

اگر شما هم از این دست عنوانهای غلط سراغ دارید خوشحال میشم که در قسمت نظرات عنوان کنید...


[ شنبه 90/4/4 ] [ 5:15 عصر ] [ راشد خدایی ] [ پامنبری ها () ]
.: Weblog Themes By rashedkhodaei :.

درباره بچه مرشد اعلی الله مقامه الشریف

پیچک