ابزار رایگان وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


میرزا بنویسان

 

سلام پدرم

امروز دوباره یاد سال تحویل افتادم.یادت هست که قرار بود با هم به مشهد برویم؟یادت مانده که قرار بود در کنار هم باشیم؟

هنوز هم حسرت مسافرتهای نکرده بر دلم مانده.حسرت در کنار هم بودنهایی که تو نتوانستی.حتی حسرت دیدن تو را...

عید نوروز بود و تو نتوانستی...

تعطیلات هم تمام شد و تو نتوانستی...

حتی روزهای جمعه هم نتوانستی...

دیروز موضوع انشاء مان این بود:دوست دارید در آینده چکاره شوید؟اما من ننوشتم؛پلیس...

ولی امروز که تو برگشتی میخواهم برای تمام عمر پلیس باشم.دوست دارم آنقدر پلیس باشم تا کسی جرات دزدی نکند.کسی جرات نکند تفنگ به دست بگیرد و ...

پدرم؛هنوز هم میخواهم پلیس شوم،حتی اگر مثل تو شهید شوم...

 

شادی روح شهدای نیروی انتظامی صلوات

 


[ سه شنبه 90/7/12 ] [ 11:49 صبح ] [ راشد خدایی ] [ پامنبری ها () ]
.: Weblog Themes By rashedkhodaei :.

درباره بچه مرشد اعلی الله مقامه الشریف

پیچک