ابزار رایگان وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


میرزا بنویسان

پیش در آمد

روی مبل زوار در رفته ی خانه دراز کشیده و تلویزیون  تماشا می کند. تنها برای اینکه زخم بستر نگیرد، هر نیم ساعت یکبار  خرچرخی میزند و بدنش را کش و قوس می دهد.
گاهی هم دستی به موهای ژولید و چربش می کشد. کنترل را چندبار کف دستش میزند، اتفاقی که پس از شش ماه برای تمام کنترل ها می افتد! باید آنقدر به در و دیوار بزنی تا اینکه کانال را عوض کنند

 

شبکه یک شبکه هر ایرانی

برنامه ی امروز هنوز تموم نشده در حال پخش گزارشی از یک خانواده ی آرام است. دوربین برنامه به داخل محل رفته و با همسایگان مهمان برنامه مصاحبه می کند
مصاحبه با بقال محل
- ایشونو میشناسید؟
+ بعله... کی هست که ایشونو نشناسه؟!
- خانم فلانی از شما خرید می کنن؟
+بعله!!! از مشتری های خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوب ما هستن! شما چی فک کردین؟!

مصاحبه با عباس شوفر
- ایشونو میشناسید؟
+ بَک! کیه که ایشونو نشناسه؟! تو این خط همه ایشونو میشناسن دایی!
-  یعنی مسافر شما هم هستن؟!
+ تو تهرون کسی هس که مسافر من نباشه؟! [آزادی سه نفر... آزادی سه نفر... جانمونی!]

دوربین به استدیو بر می گردد. مهمان برنامه سوفیا لورن نیست! بلکه بازیگریست؛ درجه دو یا سه که به اتفاق همسر و دخترش به برنامه دعوت شده. مجری برنامه اینطور شروع می کند
_ شما یک خانواده ی آرام هستید؟!
+ (میخندد) والا... والا...چه عرض کنم... خب ما هم به نوعی...
-  تا حالا دعواتون شده؟!
+  وای....نع... ما با صحبت کردن و...
- آخرین باری که دعواتون شد کی بود؟
+ بنظر من دعوا... اصلا دعوا در میان زوج های جوان
- وقتی که دعواتون میشه چه شکلی میشید؟! ظرفارو میشکونید؟
+ (میخندد) ... وای نه... ظرفارو که ... اصلا.. اصلا بنظر من...
- اصلا از آغاتون میپرسم! آغا شما راستشو بگید اصلا دعواتون شده؟!
@ دعوا؟ من معتقدم...
- بذارید از دختر خانومتون بپرسم! گراز گیسو جان، تو خونه مامان بابا دعواشون میشه؟!
+ (خانم بازیگر هول می شود) بذارید من جواب بدم!...اصلا بعضی وقتا که من با تلفن هم صحبت میکنم، گرازگیسو جون میگه چرا دعوا میکنی؟؟؟

ناراحت و عصبانی سرش را میخاراند. مجری نزدیک او نیست تا از او سوال کند:
آخه مرتیکه! به تو چه که دعواشون میشه یا نه؟! مگه تلویزیون مسخره بازیه که این سوالا رو میکنی؟!

باز کنترل را بر کف دستش می کوبد و کانال را عوض می کند

 

شبکه دو، شبکه کودک

طبق معمول عمو پورنگ و سلطان و امیر محمد و علی دایی و حسن پورشیرزایی و ... در حال بالا و پایین پریدن هستند! عده ای طفل نه چندان معصوم هم در پشت صحنه در حال جیغ و دست و هورا..
کانال بسرعت عوض می شود

شبکه سه، شبکه جوان

دقیقه ی 87 فوتبال خاک انداز سازی هشتگرد با تیم محبوب شلغم کاری دوازده گرد است. نتیجه هم کماکان صفر بر صفر! متاسفانه تماشاگرنماها در حال اجرای شعار معروف:
توپ ... تانک ...فشفشه... داور ما... دقت کن!
هستند. برای او اهمیتی ندارد که شلغم کاران ببرند، یا خاک انداز سازان! فقط به این فکر می کند که شلغم در پاییز هم عجب صفایی دارد.

باز کانال تعویض می شود

 

شبکه چهار، شبکه فرهیختگان

کسی انتظار ندارد که شبکه چهار سریال پربیننده خانه به دوش یا کاشانه به گوش را پخش کند، تنها میزِ چهارگوشی در استدیو قرار گرفته و دو پیرمرد از کار افتاده، مشغول میزگرد هستند
طبق معمول کانال بعدی

 

شبکه تهران، شبکه ی من شبکه ی تو شبکه آنها

او که تهرانی نیست! پس چرا شبکه تهران ببیند؟!

کانال عوض می شود

 

شبکه خبر،IRNN

آقای اخبارگو با صدای بم در حال خواندن اخبار است:
- ... همزمان از برلین خبر می رسد، همسر خانم مرکل به اوباما اعلام کرد: ای بی ناموس! ای بی تربیت! تو مگه خودت خاهر مادر نداری که تلفن زن منو گوش میکنی؟!

آنقدر حوصله ندارد که اخبار خارجی را نیز تماشا کند

بازهم به کله ی کنترل می کوبد

 

شبکه آموزش، فرصت برابر

هنوز کانال عوض نشده که ست تاپ باکس، شوخی اش می گیرد:
NO SIGNSL

ایندفعه بالاجبار کانال عوض می شود

 

شبکه مستند، شبکه جک و جونور

دوبلور قدیمی در حال دوبله ی راز بقا است: میمون های ماداگاسکاری بر روی درختان سر به فلک کشیده ی جنگل مشغول بازی هستند. بطور کلی آنها علاقه ی زیادی به بازی داشته و تمام روز مشغول بازی هستند

با خود می گوید: بگو میمون هرچی زشت تره، بازیش بیشتره! بریم کانال بعد

 

شبکه نمایش، شبکه خانوده

سینمایی آخرین مجرد، با بازی استثنایی احمد پورمخبر و حمید لولایی و گوهر خیراندیش و آل پاچینو در حال پخش است. از آنجایی که او اصلا اهل سینمای فاخر نیست، کنترل رابه سمت تلویزیون پرتاب می کند
بر اثر برخود کنترل با زمین، خود به خود کانال نسیم به نمایش در می اید

شبکه نسیم، شبکه نشاط، سرگرمی و اینا

مرحوم کسایی در حال تعریف خاطره ی معروف خود است:

یه سید محترمی بود توی بازار، جواب سلام را با ضرب جواب می داد
سلاملکم...سلاملکم... دالام لام لام...دالام لام لام...بعد من این ضرب را توی خونه تبدیل به آهنگ کردم و نتیجه این شد

شبکه ی نسیم شروع می شود و او روی مبل به خواب می رود.

 

 

پانوشت:

او بالاخره در آینده  شبکه ی بچه مرشدپسند، راه اندازی می کند!

 

 

 

 

 


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ 2:34 عصر ] [ راشد خدایی ] [ پامنبری ها () ]
.: Weblog Themes By rashedkhodaei :.

درباره بچه مرشد اعلی الله مقامه الشریف

پیچک