سلام سال نو مبارک

امیدوارم که سال خوبی را در پیش رو داشته باشید. جونم براتون بگه که امروز آب یزد قطع بود و بنده دست به نوشتن شدم! همین که اومدم بنویسم آب وصل شد و حس نوشتن از بین رفت! پس برای اینکه حق الناسی بر گردن کلفت ما نباشه گفتم با چارتا عکس کج و کول سر و ته قضیه را هم بیارم...
عکسایی که می بینید ماحصل تعطیلات عید ماست! تعطیلاتی که از یک هفته قبل از عید شروع شد و تا عید سال آینده ادامه داره.

البته این نکته را هم بگم که عکسایی که گرفتم بیشتر سفارشی بود و بدرد وبلاگ نمیخورد! پس به همینا کفایت کنید که خداوند با کفایت کنندگان است.

داخل پرانتز بگم که ما تعطیلات را در منطقه استراتژیک خور و بیابانک گذراندیم!

 

 

عکس اول مربوط میشه به مراسم یادواره شهدای روستای حاجی آباد! دکور کار بچه میباشد است...

پسرخاله ی بچه مرشد در حال تماشای توب بازی!

دوتا پسرخاله بچه مرشد در روستای گرمه فیگور فشن گرفتن!

اسم گربه ملوس، اسم صاحاب گربه را نمیدونم! روستای گرمه

یه ضرب المثل عربی میگه: احمق الرجال، معلم الاطفال! بچه مرشد با بچه ها راهی اردو شد

آخ! آخ پام

ناامیدی در چشمانش، بیخیالی در لپ هایش!

یه توپ سرکش!

حس خوبیه آدم با پدر و پدربزرگش همکلاسی بشه! کلاسهای طب سنتی!

دسته ی عزاداری بمناسب شهادت حضرت زهرا س

عکسی با موبایل! نخلستان روستای حاجی آباد زرین

ایضا!

 

متشکرم! خدافس